ثانیه شمار میچرخد چون عاشقی مست, دیوانه وار, پر شور
شمع می سوزد آرام جان می دهد, بیقرار, پر نور
آخر من اینجا,
پشت این پنجره ی بارانی,
عاشقانه از تو می نویسم
یاد لطیفت چون بادی خنک و وحشی وزید...
- ساعت افتاد
قلم قِل خورد
شمع خاموش شد -
گیسوانم را آشفت
و در آغوش, گرم فشردم